شبکه یک - 5 مرداد 1397

"الهیات برابری" در مذهب امام رضا(ع) (نگاه " از "زاویه درست" به نصوص اهل بیت (ع))

میلاد امام رضا (ع)- در جمع نویسندگان و مولفین سیره رضوی – بنیاد پژهش های رضوی- مشهد 95

 بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

السلام علی‌سیَدنا و نبیَنا علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع). افتخار بزرگی است که در محضر شما خادمان فرهنگ رضوی و سیره حضرت رضا(ع) شرفیات شدیم به محضر حضرت رضا(ع) و چند دقیقه‌ای در ذیل عنوانی که فرمودند همه با هم عرض ادب کنیم در محضر حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا.

فرمودند عنوان بحث: پیام‌های امام رضا(ع) برای بشریت امروز

یک سؤالی همیشه در ذهن من بوده که فکر می‌کنم در ذهن دوستان هم باشد که چرا این همه سخنان به‌روز، مفید، معقول و حتی مورد نیاز در حد اضطرار برای کل بشریت که در منابع ما هست چرا در سطح جهان شنیده نمی‌شود. خب یک پاسخ اولیه و آسان آن این است که خب گفته نمی‌شود. آیا گفته شده و شنیده نشده؟ این سؤال اول.

ما دچار فقر شدید ترجمه از مبدأ تفکر شیعی و ایرانی به سمت مقاصد بیرون از جهان فارسی زبان و شیعی مذهب و حتی اسلامی هستیم. یعنی تقریباً شما هر جا بروید با تولیدات فرهنگی داخل ایران رابطه‌هایشان قطع است و از آن ترجمه یکطرفه است و تقریباً چیز درستی ترجمه نمی‌شود. و این یک مظلومیتی است، حتی در جهان عرب، حتی عرب شیعه در لبنان و عراق و... گاهی با بعضی از این‌ها مواجه شدم می‌گویند ما از ایران فقط شعارهای سیاسی خوب می‌شنویم، مطالب کو؟ این یک مشکل بزرگی است. ما یک نهضت ترجمه منسجم و منظمی نداریم. یک وقت هم شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد هم دادیم، تصویب هم شد، منتهی مؤسسه بدون بودجه ماند و نفهمیدیم چه شد!

همین الآن من فکر می‌کنم که صدها کتاب خوب بعد از انقلاب تولید شده به غیر آن‌ها که تراث شیعه و ایران هست در رشته‌های مختلف از مفاهیم علوم اجتماعی و علوم انسانی با رویکرد اسلامی و معارف دین تولید شده که وقتی این‌ها را با بعضی از کتاب‌ها و مجلاتی که دارد در جهان اسلام منتشر می‌شود مقایسه می‌کنیم می‌بینیم واقعاً ‌این‌ها ا آن‌ها قوی‌تر است. ولی فقط برای خودمان می‌نویسم و بعد هم داخل کتابخانه‌ها می‌رود. یک مشکل حتماً این است. باید گفته بشود تا شنیده شود.

اما یک مشگل دومی هست که حتی اگر این نهضت ترجمه زبان به زبان و کلمه به کلمه فعال بشود و فرضاً مترجمان قوی هم داشته باشیم، چون معمولاً مترجم‌ها تا یک کمی می‌توانند ترجه کنند آثار کمی که تخصصی‌تر و دقیق‌تر می‌شود معمولاً خیلی بعد ترجه شده و می‌شود. برخلاف سیاهی لشکری که از دور می‌بینیم ولی وقتی نزدیک می‌شویم می‌بینیم ما در کل کشور برای ترجمه کتاب‌هایی که مفاهیم دقیق دینی و فلسفی و بعضی از علوم اجتماعی را منعکس می‌کند بتواند درست ترجمه کند بسیار کم می‌شود. شاید اگر بگویم برای زبان عربی ده نفر هم نیستند ممکن است بگویید بدبینی است. اگر بگوییم به زبان انگلیسی و فرانسه 5 نفر هم نیستند ممکن است بگویید این توهین به جامعه متجرمین است. در صورتی که واقعیت این است که مطالبی که مقداری تخصصی می‌شود اصلاً درست ترجمه نمی‌شود.

شما الآن از مالزی و اندونزی از شرق آسیا تا شمال آفریقا که می‌روید تقریباً دانشگاه‌ها و محافل علمی‌شان با طرز تفکر علمی و تخصصی شیعی و ایرانی تقریباً‌ آشنا نیستند چون اصلاً چیزی ندیدند.

دوم این که فرضاً ترجمه زبان به زبان بشود؛ یک حلقه مفقوده یک گودال و یک تفریعی وجود دارد که ترجمه اصلی است و آن ترجمه معنا به معناست که در آن کار خیلی ضعیف‌تر هستیم. تا همین 80- 90 سال پیش حتی نهج‌البلاغه یک ترجمه فارسی در ایران که دست مردم باشد نبوده است! در حالی که سیصد سال پیش، چهارصد سال پیش ترجمه نهج‌البلاغه به فرانسه در اروپا بوده است. ولی اینجا نبود!‌ این‌جا یک ترجمه مرحوم فیض‌الاسلام بود ما بچه که بودیم این را گاهی نگاه می‌کردم یک سوم آن را هم نمی‌فهمیدم، دوران مدرسه پدرم می‌گفت بخوانید متوجه نمی‌شدم. یکی از دوستان بزرگوار نقل کردند که با یک "جرج جرداق" جلساتی داشتند آن کتاب امام علی(ع) که واقعاً یک شاهکاری برای آشنایی جهان عرب و غیر مسلمان حتی با امیرالمؤمنین(ع) است، می‌گوید از ایشان پرسیدم که شما از منابع شیعه هم استفاده کردید؟ گفت نه. کل این کتاب را بر اساس منابع غیر شیعی نوشتم. ایشان می‌گوید که پرسیدم خب این همه منابع شیعه هست ندیدید؟ گفتند نگفتم ندیدم گفتم استفاده نکردم! گفت تمام منابع شیعه را دیدم ولی هیچ کدام آن‌ها تقریباً به درد من نخورد! برای این که تمام تمرکز او روی این است که اثبات ولایت و خلافت و زعامت امیرالمؤمنین(ع) را بکند و دیگر هیچ! حالا علی کیست؟ جامعه علوی، حکومت علوی، اقتصاد علوی، خانواده علوی، سبک زندگی علوی، خب این‌ها چه؟

خب حالا بگوییم ولایت امیرالمؤمنین(ع) ثابت شد، حالا ثمّ ماذا؟ غدیر ثابت شد خب حالا که چی؟ جامعه‌ای که معتقد به غدیر است و جامعه‌ای که منکر غدیر هستند حالا فرق‌شان چیست؟ اگر گاهی بعضی از این‌ها بهتر از ما در بعضی از جهات نباشند! می‌گفت شما تمام فشارتان در منابع فقط اثبات خلافت است، خب ایشان خلافت هم که نداشت از او غصب شد، چیزی برای علی نمانده!‌ من بیایم در منابع درباره علی دنبال چه بگردم؟

چرا نخستین آثاری که در معرفی اسلام، ایران، شیعه در یکی دو قرن اخیر منتشر شده معمولاً کار مستشرق‌ها بوده که بعضی‌هایشان حتی مأمور سرویس‌های جاسوسی بودند یا اصلاً کارمند وزارت مستعمرات بودند. کارمند وزارت علوم و فرهنگ نبودند، کارمند وزارت جنگ، وزارت خارجه و وزارت مستعمرات بودند. تازه این‌ها آمدند با همه فتنه‌جویی‌ها و با همه تحریف‌ها و شیطنت‌ها و ناجوانمردی‌ها، بین آن‌ها یک کسانی پیدا شدند یک چیزهایی از قرآن و سنت و پیامبر و از اهل بیت(ع) گفتند که هیچ کدام ماها در دویست سال اخیر نگفتیم!‌ اصلاً نفهمیدیم. خب این‌ها نقاط ضعف است و با این هم‌اندیشی‌ها انشاءالله این مشکلات به تدریج حل می‌شود. این هم‌اندیشی اگر مستمر باشد و دوباره از صفر نشود و به سؤالات عینی واقعی جواب بدهد این‌ها انشاءا... شروع یک حرکت عظیمی است که به نفع بشریت است.

این که عرض کردم ترجمه کلمه به کلمه و لفظ به لفظ لازم است ولی کافی نیست ترجمه معنا به معنا لازم است این هم یک مشکل دیگری در تألیفات و تحقیقات ما است. افراد محقق و متتبّع زحمت می‌کشند و منابع را تا سه- چهار لایه می‌بینند می‌نشینند این‌ها را با همدیگر جمع عقلایی کردن، جمع عقلی، جمع عرفی، و حرف‌های قشنگی هم در آن است. راجع به همین کنگره حضرت رضا(ع) تحقیقات و مقالاتی که بیرون آمده، بعضی‌هایش واقعاً قبل استفاده است. حتی بعضی‌هایش نکات جدیدی را برای اولین بار طرح کردند. ولی چرا خوانده نمی‌شود و شنیده نمی‌شود؟

هرچیزی که گفته می‌شود لزوماً شنیده نمی‌شود. خیلی حرف‌های حساب خیلی قبل‌تر گفته شده‌اند اما شنیده نشده‌اند. این شنیده نشدن سرّی دارد. مثلاً همین حرف‌هایی که امام گفت، قبل از امام هم کسان دیگر گفته بودند اما شنیده نشد. این‌ها یکی مربوط به خصوصیات آن شخص است، یکی مربوط به موقعیت‌های زمانی است، مربوط به موقعیت‌های مکانی است، یکی به تهدیدها و فرصت‌ها و دشمنی‌هاست و کارهایی که در زمینه قبلاً صورت گرفته است. یعنی به خیلی چیزها مربوط است که آنچه گفته می‌شود شنیده هم می‌شود یا نه؟ گاهی فضای اجتماعی یک طوری می‌شود که حرف مفت شنیده می‌شود!‌ می‌فهمند حرف مفت است ولی استقبال می‌کنند. حرف حساب اگر فهمیده بشود شنیده نمی‌شود.

7- 8 علت به ذهن من می‌رسد که من یکی آن را خدمت شما عرض می‌کنم و آن این است که با رویکرد می‌شود سراغ منابع رفت. از جمله سیره حضرت رضا(ع)، پیامبر(ص) و منابع دین. یک رویکرد مثل این که رفتیم سراغ مرده‌ریگ برادران‌مان، یک میراثی است روی دست ما مانده، حالا اگر ما هندو بودیم،‌ اگر بودایی بودیم، مسیحی بودیم، زرتشتی بودیم، اروپایی بودیم، آسیایی بودیم، آن‌ها هم یک تراث دیگری روی دست‌مان آن وقت بود، باید سعی می‌کردیم آن‌ها را احیاء کنیم، حفظ کنیم، به رخ بکشیم، آرایشش کنیم.

بعضی از ما با این رویکرد، سراغ قرآن و سنت می‌آییم. یعنی به این‌ها به عنوان میراث فرهنگی نگاه می‌کنیم. مثل آثار موزه‌ای. بعد می‌خواهیم آن‌ها را گردگیری کنیم و ذره‌بین روی کلمات بگذاریم و به زمینه و پشت صحنه این مفاهیم و کلمات، و این که مخاطب این‌ها انسان است، و اصلاً فلسفه این مفاهیم چیست توجه نمی‌کنیم. آن وقت می‌بینید یک آثاری متولد می‌شود کاملاً علمی و متتبّعانه و کاملاً بدرد نخور! کاملاً علمی است که نمی‌توانی از آن اشکال بگیرید وقتی می‌خواهید به آن نمره بدهید به آن 20 می‌دهید! دقت آن، اسناد آن را خوب دیده و بررسی کرده، ولی به هیچ دردی نمی‌خورد! کتابخانه‌ها از این کتاب پر می‌شود. شنیده نمی‌شود. خوانده نمی‌شود. سرّ آن این است که این کلمات و مفاهیم اجزاء یک پروژه هستند. ما وقتی مجموع آن دستگاه فکری را نمی بینیم و جزء را جدا از سایر اجزاء و کل نگاه می‌کنیم گرچه خود این مجموعه در جزء دیده بشود یک چیز بسیار مفید است مثلاً قلب داخل بدن تپنده و حیات‌بخش است اما قلب بیرون از بدن یک تیکه گوشت است. ممکن است مدام سؤال کنید این سوراخ‌ها برای چه در قلب هست؟ چرا این‌طوری است؟ برای این که کارکردش را نمی‌دانیم وقتی نمی‌دانیم قلب کجاست و برای چه آفریده شده است خیلی چیزها به نظرمان بی‌معنی است. دیدید خیلی وقت‌ها وقتی از این زاویه نگاه می‌کنیم حتی سراغ قرآن که می‌رویم وقتی به فلسفه بعثت توجه نداریم و سراغ قرآن می‌رویم این سؤال پیش می‌آید که حالا واقعاً در این دوتا صفحه این آیه لازم بود باشد؟! اصلاً ارتباط این با آن چیست؟ این مطلب یک مطلب بسیار مهم است راجع به کهکشان‌ها و قیامت می‌آید و یک مرتبه کنار آن یک مسئله کوچک می‌آید که مثلاً دونفری دارید معامله می‌کنید بنویسید «والیشهد کاتبٌ» یک کاتب عادل هم بنویسد، بعد آدم می‌گوید این دوتا مسئله چه ربطی به هم دارد؟ ابعاد آن، مفهوم آن و... علت آن این است که ما گاهی سراغ قرآن می‌رویم بدون توجه به فلسفه بعثت که این برای چیست و این‌ها با هم چه سنخیتی دارند؟ و اگر از آن زاویه نگاه کنید به هم ارتباطی ندارد ولی اگر از این زاویه نگاه کنیم می‌بینیم همه چیز به هم مربوط است و کاملاً معنی‌دار است و اصلاً باید این‌جا می‌بود و اتفاقاً خداوند می‌خواهد ارتباط کهکشان‌ها با فلسفه اقتصاد شفاف عادلانه حتی در یک تجارت خصوصی دو نفره را بیان کند. می‌خواهد بگوید همان چیزی که تو بین آن‌ها ارتباط نمی‌بینی بین‌شان ارتباط است.

حالا ما الآن می‌رویم سراغ روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و حضرت رضا(ع). آن‌ها که سندشان درست است درست هم فهمیده می‌شود و ترجمه می‌شود رابطة متن با زمینه، با مقدمات، آنچه که در رسانه‌ غربی‌ها کانتکس گفته می‌شود و در منابع خود ما قرائن عقلی و مقامی و مقالی و لفظی، معنوی، متصل، و منفصل و... گفته می‌شود که بحث قرائن همین‌هاست. مقدمات حکمت و که در اصول فقه داریم همین‌ها را می‌خواهد بگوید که آیا از هر جمله‌ای صرف ترجمه تحت‌اللفظی کلمه، کافی است برای این که پیام آن جمله درست گرفته شود؟ یا خواندن گزاره‌های پراکنده در مورد حضرت و امام (ع) که حالا ایشان مثلاً حمام رفته، یک کسی ایشان را نشناخته و گفته دلاک بیایید من را بشورید، و ایشان هم رفته او را شسته و ماساژ داده است. از این‌طور نقل‌های پراکنده شما ممکن است در مورد خیلی‌های دیگر ببینید که لازم نیست آدم امام یا معصوم باشد که این کار را کرده باشد. 5تا حدیث دیگر را هم جدا جدا می‌بینید، و ارتباط این‌ها بین هم جدا جدا، و اینکه چه پیامی برای بشر دیروز و بشر امروز دارد؟ پیام مشترک آن چیست؟ همانطور که آیات قرآن شأن نزول دارد و شأن نزول را مفسرین و اصولیون می‌گویند مخصص مفهوم نیست یعنی این‌طور نیست که فقط عیناً همان حادثه اگر عیناً دوباره تکرار شد این مفهوم برای همان‌جاست یعنی مفهوم دلاکی در حمام. همین‌طور که در مورد قرآن می‌گویند راجع به احادیث هم باید همین‌ها رعایت بشود. یک مشکل ما این است که سابقاً هرکس حدیث نقل می‌کرد باید از اساتید خود اجازه داشت هم در مورد سند حدیث و هم در مورد درایه و رجال، و این که بتواند ارزیابی حدیث داشته باشد و هم معلوم شود که معنی حدیث را درست فهمیده یا نه؟ مثلاً شما می‌بینید که محدّث بزرگ کلاً به 8 نفر اجازه حدیث داده است. خب آن زمان‌ها اجازه می‌دادند. حالا که چاپ شده و آمدند توی دست و بال ریخته، دیگر اجازه بکار نیست همین‌طور از کتاب‌های حدیث، حدیث برمی‌دارند! بعد هر کسی هر حدیثی را هرطور می‌فهمد با هر سندی در هر جمعی، در هر رابطه‌ای، هر طوری می‌خواهد می‌خواند و هرطوری می‌خواهد معنا می‌کند که خودِ این، خلاف روش علمی و نقل حدیث و رفتن به سراغ سیره این‌هاست. بحث‌های سند، نقل به مضمون است، نقل به لفظ است، نقل به نقل مستقیم درست است، اصلاً این کلمه الآن چه معنا دارد؟ هزار سال پیش در هزاره قبل همین کلمه بین عرب معنای دیگری داشته، و الآن معنای دیگر به ذهن می‌آید. قبل و بعد این حادثه چه اتفاقی افتاده است؟

همین حمام رفتن حضرت رضا(ع) که حکومت می‌خواهد حمام را قُرق کند و حکومت اجازه نمی‌دهد و می‌رود بین مردم و این اتفاق می‌افتد این در عین حال که یک عمل اخلاقی شخصی است که متواضعانه به خلق خدمت کنی در عین حال یک عمل سیاسی است. حضرت رضا(ع) دارد با همان عمل‌شان پیام می‌دهد که ما حمام قُرُق نمی‌کنیم ما بین مردم می‌رویم. ما نمی‌گذاریم برای ما توپ در کنند که همه ما را بشناسند ما این‌طوری هستیم که اگر یک آدم معمولی برمی‌گردد به من دستور می‌دهد که دلاک بیا و من را بشور، واقعاً به ما برنمی‌خورد، واقعاً به ما برنمی‌خورد و ما چنین اولویتی برای خودمان قائل نیستیم. یک مرتبه می‌بینید همین حدیث ده تا پیام و محتوا دارد ارائه می‌کند که اخلاقی هست، سلوکی، تهذیب نفس، عرفان عملی، تعلیم و تربیت هست، سیاسی هست، کلامی هست، به این معنا که کسانی که قائل هستند امام معصوم یک منزلت الهی دارد که درست است این منزلت الهی را باید چگونه تعریف کرد که به مفهوم منزلت ملوکانه تلقی نشود؟ من فکر می‌کنم اگر ما این‌طوری سراغ روایات برویم، یک وقت آن‌طوری سراغ روایات می‌رویم که به قبل و بعد و زمینه و آثار وابعاد آن که یک جمله، یک حدیث، یک پیام ندارد 10 تا پیام دارد.

ببینید می‌گویند اگر با سؤال سراغ متن برویم یک برداشت می‌کنیم، بدون سؤال برویم آن برداشت‌ها را نمی‌کنیم. همه ما و شما تجربه کردیم. فرض کنید ما بعضی از آیات قرآن را همیشه خواننده بودیم. من یک وقت یادم می‌آید - متأسفانه از دعا و ختم قرآن همیشه محروم هستم چنانچه از همه چیزهای دیگر محروم هستم - یک ماه رمضان گفتم که حالا هر چقدر از قرآن را من می‌خوانم با یک سؤال مشخص بخوانم. تمام آیاتی که به معرفت‌شناسی، علم المعرفه و اپیستومولوژی مربوط است مستقیم یا غیر مستقیم، من همین‌طور که می‌خوانم این‌ها را علامت بزنم. سوره بقره تمام نشده بود صد و خورده‌ای آیه من یادداشت کردم، یعنی در همان حین خواندن به ذهنم آمد که این یا مستقیم یا با یک واسطه خفیف در حوزه اپیستومولوژی این آیه دارد معرفت‌شناسی قرآنی را بیان می‌کند و واقعا مربوط بود چون می‌دانستم در مکاتب مختلف معرفت‌شناسی چه پرسش‌هایی مطرح است، می‌دانستم چند گرایش وجود دارد و این‌ها چه می‌گویند. بعد حالا می‌گفتم ببینم قرآن چه می‌گوید؟ بعد می‌دیدم همین آیاتی که من گاهی خواندم و رد شدم و اصلاً توجه نداشتم به این مسئله این هم مربوط است و این هم دارد می‌گوید! دیدم صد و خورده‌ای نکته معرفت‌شناختی که تازه بخشی را هم هنوز نفهمیدیم.

یا یک وقت دیگر در حوزه بحث روانشناسی، گفتم آیاتی را که به همین سبک روانشناسی غربی توجه می‌کند حالا همان‌هایی که بحث علم‌الروح و انسان‌شناسی الهی است، متافیزیک انسان است کاری ندارم، ببینم با همین سبک چقدر آیه داریم. یعنی یک آیه را با یک سؤال سراغ آن بروی از آن مطلب می‌گیری با یک سؤال دیگری برویم باز همان آیه می‌توانیم استفاده کنیم.

حالا اگر ما سراغ قرآن و حدیث به این عنوان برویم که این‌ها جزء میراث فرهنگی است و روی دست مانده، و ما به این‌ها منتسب هستیم نمی‌توانیم که این‌ها را دور بریزیم! اگر به این‌ها یک شکلی بدهیم یک جور می‌شود ولی از طرف متن سراغ بیرون نیاییم از بیرون سراغ متن برویم، این می‌شود تمسّک. «تمسک» یعنی اضطرار خودت و اضطرار بشر را ببین، ببین چقدر مشکل داری و چقدر سؤالات لاینحل هست و ببینیم چقدر بلبشو هست در انواع ایدئولوژی‌ها، مکاتب و علوم اجتماعی،‌در اقتصاد، در سیاست، در روایت بین‌الملل، روابیت بین ادیان و مذاهب، در مسئله خانواده، مسئله اوقات فراغت، الگوی مصرف، ببینید چقدر بلبشوست و همه مکاتب ناراضی هستند. حالا همین سؤال را به عنوان یک مضطرّ بیایید سراغ قرآن و حدیث ببینید به شما چه می‌گوید؟

من خودم خدا شاهد است هر وقت جدی با این دغدغه رفتم، اصلاً مثل این که خداوند یک مرتبه دری را باز می‌کند، دری که تا حالا اصلاً نمی‌دانستیم این‌جا چنین دری هست، یا فکر می‌کردیم در قفل شده است، یک دری باز می‌شود و یک عالم چیزهایی که در ذهن من بوده انگار که دارند به من هدیه می‌دهند منتهی بعد که می‌خواهم بنویسم و بگویم بیشتر آن یادم می‌رود، ولی در همان لحظه می‌بینم که چقدر در این آیه و حدیث برای بشر امروز حرف هست. این‌ها مشکلات همین بشر است. این که قرآن می‌فرماید «فیه ذکرکم» قرآن را بخوانید این قصه و مسئله شماست. قصص انبیاء را می‌خوانید برای گذشته نیست ناظر به آینده است. حدیث مامضی که می‌خوانید فقط بحث ماوقع نیست، بحث مایقع است. اتفاقاتی که عیناً دارد برای تو می‌افتد و تو الآن در متن ماجرا هستی. اگر کسی در متن ماجرا سلوک فردی و اجتماعی خودش را ببیند، جامعه بشری را ببیند که ما در این مسیر درگیر با پرسش‌های واقعی نظری و مشکلات واقعی عملی هستیم حالا به عنوان یک سالک در عرصه‌های مختلف مادی و معنوی احتیاج به دستورالعمل داریم حالا سراغ قرآن و حدیث برو. اصلاً می‌بینید یک اقیانوس جدیدی است که تا به حال ندیدید.

این آیات جهاد در قرآن، من عقیده دارم تا کسی در صحنه جهاد نباشد اهمیت این آیات را متوجه نمی‌شود. یعنی کسی با خطر مرگ، شهادت، چشم در چشم دشمن ایستادن، تا کسی این صحنه را تجربه نکند اصلاً شیرینی این آیات را نمی‌فهمد.

زمان جنگ، این آیات را قبلاً هم می‌خواندیم بعداً هم خواندیم ولی هیچ وقت این احساس دست نمی‌داد که در بعضی از عملیات‌ها در لحظه‌ای که قرآن می‌فرماید که در جنگ احزاب، زمین و آسمان برای آن‌ها تنگ می‌شود و این چشم‌ها از ترس از حدقه می‌خواهد بیرون بزند، مؤمنین دو گروه شدند. یک پدیدة واحد را دیدند، هر دو یک چیز را دیدند، محاصره‌اند، ولی دوتا نتیجه گرفتند. مجاهدین خالص گفتند «هذا ما وعدناالله و رسوله» این همان وعده خدا و رسول است. همین صحنه را عیناً انقلابیون شُل و پشیمان، که حرف‌هایشان بعد از ده سال، بیست سال، درست ضد حرف قبل‌شان است، آن‌ها آمدند گفتند که «ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا» خیلی عجیب است. هر دو را قرآن نقل می‌کند. این خیلی عجیب است این‌ها همه هم جبهه بودند یک صحنه را دیدند، یکی می‌گوید این همان وعده خدا و رسول است، یکی می‌گوید دیدی خدا و رسول کلاه‌مان را برداشتند. «غرور» یعنی خریّت، دیدی خدا و پیامبر خرمان کردند و ما را این‌جا فرستادند! این را وقتی آدم می‌فهمد که در این صحنه گیر کند.

آیات و روایات مربوط به تقوای اقتصادی. کسی که بازاری نیست وسوسه چک بی‌محل و کلاهبرداری و جنس قلابی که طبیعتاً سراغ آن نمی‌رود، او اهمیت این آیات را نمی‌فهمد که چطوری واقعاً آدم را سر دوراهی قرار می‌دهد. کسی که در این صحنه است این را بیشتر می‌فهمد.

کسی که دچار وسوسه و خیانت جنسی است، مسائل خانواده و... او وقتی در آن لحظه این آیات و روایات را ببیند او برداشتی می‌کند، چیزهایی می‌فهمد، تجربه می‌کند که کسی در آن لحظه و در آن مقطع نیست نمی‌فهمد.

حالا سؤال این است که اگر ما دقیقاً بشریت را بشناسیم، همین بشر امروز را، و بدانیم دقیقاً در چه بن‌بست‌هایی گرفتار است و چه می‌خواهد؟ بعد بیاییم سراغ روایات حضرت رضا(ع) برویم سراغ قرآن و برویم سراغ نهج‌البلاغه آن وقت خواهیم دید که چه غوغایی است! آن وقت این‌ها قابل ترجمه به زبان جان بشریت است.

شما دوستان حتماً هر کدام‌تان یک تجربیاتی داشته‌اید من خودم بارها این را تجربه کردم یعنی در جمعی که ملحد بودند کمونیست بودند و همه ادیان را مسخره می‌کردند که خدا چیست، در جمع ملحدین بعضی از آیات و روایات را خواندم خدا را در محضر امام رضا(ع) شاهد می‌گیرم که ملحد بی‌دین ضدا خدا بلند شدند و برای آیه قرآن و برای روایات اهل بیت(ع) کف زدند چون به زبان جان او ترجمه شد. باید بفهمیم که مسئله او چیست و او برای چه کمونیست شده است؟ هیچ کس ذاتاً مرض ندارد بلکه کم‌کگم مریض می‌شود همه‌مان همین‌طور هستیم. چرا این مارکسیست بشود؟ یک خانم لیبرال استاد دانشگاهی که در یکی از این کشورهایی که مسیحی بودند بلند شدند دو- سه‌تا از آیه قرآن را خواند که قرآن ضد زن است!‌ گفتم خب آیات قبل و بعد آن را هم بخوانید بعد معنی این آیات برای شما روشن‌تر می‌شود. به شما بگویم واقعاً بسیاری از این‌ها مریض نیستند، اغلب مردم در جهان مریض نیستند نخبگان‌شان مریض نیستند مردم عادی‌شان هم خیلی کمتر مریض هستند. اصلاً همه مردم دنیا، همه جا مثل هم هستند! همین خانم وقتی شروع کردم این آیات را گفتم و گفتم معنی آیات این است نه آن که شما برداشت کردید. آدم مریضی هم نبود جلوی جمع این آدم بلند شد برای آیات قرآن کف زد. جلسه تمام شد آمدم کنار همان سالن ایستادم به نماز، دیدم یک خانم آمده کنار من، هر کار ما می‌کنیم او هم همان کار را می‌کند دارد به حساب نماز می‌خواند. کلاً حواس ما پرت شد! نماز تمام شد دیدم من می‌روم به رکوع او هم می‌رود و... بعد به او گفتم شما دارید چکار می‌کنید؟ گفت همان کاری که شما می‌کنید دارید عبادت می‌کنید. همین زنی که به قرآن حمله کرد و توهین کرد. گفتم این عبادت مسلمان‌هاست. گفت این خدای شما خدای مهربان و معقول و دوست داشتنی است. این خدایی که راجع به زن این حرف‌ها را زده من این خدا را دوست دارم. خب این‌طور است.

همین آیه‌ای که بعضی از روشنفکرنماهای ما، آن را ضد زن می‌بینند یک زن فمینیست ضد قرآن وقتی متوجه می‌شود مسئله چیست می‌آید مسلمان نشده نماز می‌خواند! این یعنی قرآن و سنت، یعنی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) یعنی حضرت رضا(ع) زبان جان بشریت را می‌شناسد. این روایت حضرت رضا(ع) که فرمودند «الناس لو علموا محاسن کلامنا لتّبعونا» اولاً می‌فرمایند «الناس» یعنی کل بشریت، با هر دین و مذهب و نژاد، بشر قدیم، بشر جدید، غرب، شرق، بشریت اگر درست حرف‌های ما را بفهمند و درست به آن‌ها منتقل شود، «لَتَّبعونا» دنبال ما راه می‌افتند. برای این که این زبان عقل است، زبان خرد است، زبان اخلاق است، زبان منطق و فطرت است، صحبت از عدالت است، صحبت برادری و برابری است. ما می‌خواهیم ببینیم که در اسلام وتشیّع چیست که نفرت‌انگیز باشد؟ کدام بشر منصف متعادل این مفاهیم را پس می‌زند؟ منتهی روش طرح کردن آن خیلی مهم است.

عرض کردم به نظرم همانطور که قرآن شأن نزول دارد، یعنی خداوند یک مفاهیمی را دارد که باید به بشر منتقل کند، دنبال یک بهانه‌ای می‌گردد، یک شأن نزول و حادثه‌ای می‌گردد ولو بسیار کوچک، یک مرتبه یک پیام بزرگ واجب به آن مناسبت نازل می‌شود. خود خداوند هم می‌گوید در نظر شما پشه و کهکشان‌ها خیلی با هم فرق دارند «إنّ الله لایستحیی» خدا شرمنده نمی‌شود از این که به یک پشه یا مگس مثال بزند چون همین پشه کوچک کافی است، اگر کسی به همین پشه و مگس درست نگاه کند همین کافی است که بفهمد این مقوله آفرینش چه چیزی است؟ می‌گوید اصلاً مثال کوچک و بزرگ مهم نیست،‌ پیام یکی است.

لذا یک مرتبه شما می‌بینید یک اتفاقی می‌افتد، مثلاً یک آدم زباله‌ای می‌آید به پیامبر یک توهینی می‌کند و چیزی می‌گوید یک پیام باید نازل می‌شد و همین‌جا نازل می‌شود، این هم در ضمن یکی از جواب کسانی است که به اسم نواندیش دینی، الهیات لیبرال پروتستان غربی‌ها را ترجمه می‌کردند و تحت تأثیر فلسفه تحلیلی و نوپوزیتیویزم و به عنوان فهم دین و معرفت و این‌ حرف‌ها که آن اوایل می‌گفتند خود دین درست معرفت آن مشکل دارد، قابل معرفت نیست، نسبی و شخصی است و... بعد کم‌کم حرف اصلی‌شان را زدند که اصلاً کدام دین؟ این آیات کلام خودش هست که به خدا ربطی ندارد!‌ که معلوم بود همین را می‌گویند ولی اغلب دیر می‌فهمند. این‌ها یکی از بحث‌هایی است که ترجمه است. یکی از چیزهایی را که ترجمه کرده بودند و در غرب گفته بودند این‌ها گفته بودند اگر این‌ها واقعاً کلام خداست، اگر پیامبر دو سال بیشتر عمر می‌کرد قرآن بیشتر می‌شد! پس این که این قرآن کلمات الهی است نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد، باید می‌آمد لازم بود و کافی بود، نیست! جوابش این است که آن بسته فرهنگی و تربیتی که باید از آسمان نازل می‌شد اگر عمر پیامبر اولاً کوتاه یا بلندتر بود به مناسبت دیگری نازل می‌شد. دو) همان خدایی که وحی می‌کند عمر پیامبر را همان تعیین کرده است. تناسب بین این دوتاست این‌طور نیست که آن جدا این جدا باشد. دوتا فرمانده که نیست هر دو یکی است. سوم) این که شأن نزول، بستر پیام است، پیام را استخراج کن، منات دارد. اگر ما را پیام قرآنی و پیام روایات را نمی‌توانستیم بفهمیم پس چرا قرآن مدام به ما می‌گوید «فأعتبروا»، «فأعتبروا» یعنی چه؟ یعنی شما می‌توانید بفهمید. یعنی خداوند شعور ما را به رسمیت شناخته است. دارد می‌گوید شما می‌توانید عبرت بگیرید و از ظاهر عبور کنید از ظاهر به باطن مفاهیم، شما می‌توانید. منتهی کدام شما؟ «اولی الالباب» آن که خردمند است، آن‌هایی که از عقل‌تان استفاده می‌کنید می‌توانید از ظاهر به باطن عبور کنید ولی آن خرد و عقل‌هایی که تعطیل است نه، عقل‌تان به چشم‌تان است. نگاه می‌کنید به قرآن می‌گویید این که 80- 90 درصد قرآن مربوط به قضایای گذشت بوده که حالا نیست! حالا برده کجا بوده؟ حالا کی با اسب این طرف و آن طرف می‌رود؟ آقا صحبت از اسب و الاغ نیست، صحبت انسان است، انسان در هر عصری با هر ابزاری دوباره با همین مفاهیم روبرو می‌شود. بحث اخلاق و حقوق 1400 سال پیش، 5 هزار سال پیش یا 10 هزار سال بعد، تغییری نمی‌کند این‌ها جزو امور ثابت انسان است. آن چیزی که به ابزار مربوط است آن تغییر و تکامل تدریجی دارد. افکار که این‌طوری نیست. همین الآن حرف‌های حساب و ناحساب عین حرف‌های ناحسابی است که زمان حضرت ابراهیم گفته می‌شد. من معتقدم هیچ شبهه جدیدی علیه توحید و نبوت نیست که در قرآن به آن اشاره نشده باشد این را در چهار جلسه بحث کردم جدیدترین عناوینی که تحت عنوان کلام جدید می‌گویند معادل همه این‌ها را در قرآن پیدا کردم، اصلاً حرف جدیدی نیست. ابزار جدید نه افکار جدید! نه اخلاق جدید! دیگر ته فساد دنیا برسد قوم لوط نمی‌شود، هنوز این آمریکا قوم لوط نشده است، ببینید قوم لوط چه بوده که زن پیامبر هم جزو آن‌هاست، بعد می‌رود به آن‌ها می‌گوید آمدند مهمان پیامبر را... دم در می‌ایستد می‌گوید مهمان‌هایت را بده بیاید! خودت می‌دانی ما چه می‌خواهیم! وقاحت تا این حد؟ الآن دنیا این‌قدر وقیح نیست. هر کاری که در بشریت، فساد، گناه، ظلم بشود، همان چیزی که در قرآن در قوم لوط و هود و شعیب و صالح و عیسی است، همان‌هاست، هیچ مسئله جدیدی نیست. هر چه هست فرعون و قارون و نمرود و هامان همان‌هاست. ابوجهل و ابوسفیان است که دارد در تاریخ تکرار می‌شود و خط انبیاء و ضد انبیاء.

حالا اگر با این شیوه آمدید به نظر من تک تک روایات حضرت رضا(ع) پیام جهانی دارد.

من در بخش دوم آخر عرایضم بخشی از این احادیث را نه برای تبرّک، برای تعلّم می‌خوانم. مثل این که انگار کلاً فلسفه آمدن حضرت رضا(ع) این بوده که بعداً یک گنبد طلایی بسازند و کبوتری و سابقاً شمع بود و بعداً ورافتاد، دستمال و دخیل و... اصلاً خدا امام رضا را خلق کرده برای این حرم، برای این که ما بیاییم و برویم! این یک فلسفه است.

اصلاً خدا امام حسین را آفرید و امام حسین هم قضیه عاشورا به پا کرد برای این که ما متوسل بشویم، شفاعت بخواهیم و روضه بخوانیم، یعنی همه آن‌ها مقدمه است برای روضه ما! هدف چیست؟ ببینید اگر جای هدف و وسیله عوض شد یک عمر می‌گویید امام رضا، امام رضا ولی هدفی که حضرت رضا(ع) در آثارشان آمده، کل سبک زندگی، اصلاً متوجه نمی‌شویم هدف او چه بود؟

ببینید زیارت، شفاعت، توسل، جزئی از پروژه تشیع است اما هیچ کدام این‌ها هدف نیست، همه این‌ها وسیله است که البته وسایل لازمی هم هست، وقتی می‌گوییم وسیله است نه این که آن‌ها را دور بیندازیم، خیر. حتماً باید باشد منتهی هدف چیست؟ هدف از همه این‌ها، توجه به پیامی است که حضرت علی‌بن‌ موسی‌الرضا و کارکرد ایشان، توجه به امامت و ولایت ایشان است. هدف امامت و ولایت است. امامت و ولایت یک لفظ نیست که ما ثابت می‌کنیم ولایت علی‌بن‌موسی الرضا را. خب ثابت کردیم. خب فرق تو که امام رضا را قبول داری با اویی که ندارد چیست؟! خب او که ما رفتیم در مغازه‌هایشان دیدیم که آن‌ها کمتر از ما دروغ می‌گویند. هم این بازارها شیعی‌تر است و اسلامی‌تر است یا بعضی از بازارها در بعضی از کشورها که اصلاً بویی از اسلام نشنیدند؟ کدام دارند به روش امام رضا(ع) نزدیک‌تر عمل می‌کنند؟ این آن چیزی است که جای هدف و وسیله عوض می‌شود. ببینید حضرت رضات(ع) چه دارد می‌گوید؟ صحبت از انصاف است، صحبت از اخلاق است، صحبت از ایثار است. این‌ها امام رضا(ع) است. این پیام‌ها را هر جای دنیا که بگویید سر تعظیم فرود می‌آورند. هدف، ولایت است، هدف، اطاعت است. بقیه زیارت،‌شفاعت و توسل، همه وسیله‌ای برای رسیدن به این هدف است. یعنی شناخت امام(ع) و تبعیت «لَتَّبعونا» این است.

اگر ما به این چشم نگاه کنیم که، ببینید یک وقت می‌رویم قرآن و حدیث را باز می‌کنیم می‌گوییم خب من در خانه نشستم شغل‌مان است می‌خواهیم یک کارهایی بکنیم و یک خروجی داشته باشیم. یک وقت مثل کسی است که در بیابان گیر کردیم، شب، تشنه، داریم می‌میریم اگر با این حساب سراغ قرآن و حدیث برویم که من در این زندگی، در این بیابان، جزو ضالّین هستم، گم شدم، جزو مغضوب علیهم هستم، دارم پشت به حقیقت حرکت می‌کنم آگاهانه. بعد می‌بینید که این کتاب‌ها همه یک مرتبه ناطق می‌شوند. الآن قرآن و روایات در اغلب بحث‌های ما ساکت است ناطق نیستند. می‌گویند امام روزی 7 بار می‌نشستند قرآن می‌خواندند کسی که در مرکز بزرگترین حوادث دنیاست، روزی 7 بار حتماً می‌نشستند قرآن می‌خواندند. یعنی نمی‌خواستند ارتباط‌شان با این کتاب قطع شود. چون این کتاب را فقط به عنوان یک کتاب مقدس نمی‌دید، این به عنوان یک کتاب راهنماست، گم می‌شویم اگر نگاه نکنیم، اگر به روایات امام رضا(ع) نگاه نکنیم که چه می‌گوید راه را گم می‌کنیم و از تشنگی می‌میریم. این هم یک رویکرد به اهل بیت(ع) است که ما واقعاً گرفتاریم و بدون شما گم می‌شویم.

ما فکر کردیم که امامت شوخی است! یعنی یک عده‌ای در ذهن‌شان امامت را قبول دارند یک عده ندارند. امامت ذهنی نیست؛ امامت امر عینی است. یعنی گم شدیم، باید یک کسی جلو بیفتد، یعنی حضرت رضا(ع) باید جلو بیفتد ببینیم ایشان کجا می‌رود ما هم برویم. ما خیال کردیم امامت همین که می‌گوییم ما 14 معصوم داریم، از اول به آخر، از آخر به اول! آن روز بچه‌ای را نشان می‌دادند که آورده بودند حالا ضربدری قرآن را بخوان، حالا از صفحه 6 برو صفحه چند... حالا که چی مثلاً؟ آن طفلک... او که ثوابش را می‌برد. کجا اهل بیت گفته‌اند که کوچک‌ترین قرآن جهان را بروید درست کنید که هیچ کس نتواند بخواند! سنگین‌ترین قرآن جهان را درست کنید که همه‌اش هم در موزه آستان قدس است. یک توصیه از علی‌بن‌موسی الرضا(ع) در این حوزه‌ها ما نداریم! یک کلمه نداریم! بعد هزاران کلمه در حوزه‌های روابط انسانی، انسان با انسان، انسان با خدا، انسان با جهان، اخلاق، حقوق، اقتصاد، سیاست داریم که اغلب این کلمات را کسی نمی‌داند همین فقط شنیدند که «مَن زارَنی وجب له الجنه»! همین را شنیدند. البته زیارت هم اگر منظور این است که بلیط بگیرید و بیایید! اگر بهشت به این آسانی است که خیلی اوضاع راحت است. هرطوری می‌خواهیم زندگی کنیم و سالی یک بار هم بیاییم این‌جا و برویم و بعد هم بهشت تضمین است! این‌طوری است؟ این خلاف فرمایشات خود حضرت رضا(ع) است. این روایت را باید در کنار آیات قرآن و در کنار دیگر حضرت رضا(ع) بفهمیم. همین یک روایت را انتخاب می‌کنیم! مجموعاً گزینش می‌کنیم! مجموعاً فرهنگ عمومی شیعه، کلاً 10- 20 تا آیه و 50- 60تا حدیث را کلاً گزینش کردیم این شده کل اسلام و تشیع ما. هزاران حدیث دیگر است که اگر آن را نفهمیم این را نمی‌فهمیم بلکه بد می‌فهمیم انگار که آن آیات نیست.

ما بعضی اوقات این آیات را می‌خوانیم رد می‌شویم و توجه به پیام جهانی آن نمی‌کنیم. داشتند کاروانی از مدینه به مرو می‌آمد، بین راه، مجلس ناهار و شام را بزرگان سرمایه و قدرت، مسئولین محترم و این‌ها با هم یک سفره جداگانه شدند، برده‌ها و کارگرها و سربازها حساب‌شان جدا بود. خیمه را زدند، سفره ویژه بزرگان را انداختند! بعد امام رضا(ع) نیست او را گم کردند به هم گفتند امام کجا رفت نکند او را دزدیدند، ترور کردند، فرار کرد، چه شد؟ بعد که بعد از یک ساعت دنبال ایشان می‌گردند دیدند حضرت رضا(ع) گوشه بیابان کنار برده‌ها و کارگرها نشسته روی خاک و دارد با آن‌ها نان خشک می‌خورد. آمدند گفتند آقا سفره بزرگان! برای بزرگان سفره انداختند بیایید آنجا. امام رضا(ع) یک جمله گفتند که آن جمله جهانی است. آقا این آمریکایی‌های پدرسوخته، یک جمله جفرسون، لینکول همجنس‌باز برده‌دار، که اصلاً القای بردگی دروغ محض است، جنگ شمال و جنوب ماجرای خیلی مسخره‌ای دارد، این‌ها یک جمله گفتند مثل وحی منزل تا همین الآن در دانشگاه‌هایشان تدریس می‌کنند و سردر همه جا نوشتند با افتخار و احترام مثل جمله معصومین! یک جمله‌های معمولی.

اگر از این جمله‌های جهانی بخوانید در همین «عیون اخبارالرضا(ع)» 5 هزار جمله پیدا می‌کنید. همه هم جهانی است. یکی‌اش این است: آمدند گفتند آقا بلند شوید برویم سر سفره بزرگان، ایشان فرمودند «مَح» یعنی برو دنبال کارت. خود این «مَح» یعنی پیام امام رضا(ع) به همه کسانی است که می‌گویند سفره اغنیاء، سرمایه‌داران و قدرتمندان جدا باشد. «مَح» یعنی مرگ بر این تفکر! برو دنبال کارت «إنّ ربّ لواحد و الأم واحد ولأب واحد و جزاء بالاعمال» تمام! این یک پیام جهانی است. این جمله را در تمام جهان، شرق و غرب عالم بروید بگویید، بین پروفسورهایش و آدم‌های بیسواد کف خیابان‌هایش بخوانید اگر بلند نشدند و کلاهشان را به احترام شما برنداشتند. این دین است. وقتی اهمیت آن را می‌فهمیم که می‌بینیم از هندوئیزم و بوئیزم تا واتیکان، کلیسای کاتولیک، تا یهود، هیچ کدام در این تعالیم معنوی این حرف‌ها نیست، اصلاً این حرف‌ها را این‌طوری نمی‌زنند. فرزند پیامبر که می‌خواهند او را بیاورند از ترس شاه کنند، حاکم و خلیفه کل جهان اسلام، آن موقع هم می‌دانید که جهان اسلام، بزرگترین قدرت جهان بوده، خلافت عباسی تک ابرقدرت جهان بود، از مرزهای چین، آسیای میانه، هند بوده تا شمال آفریقا و تا جنوب اروپا. الآن هم چنین قدرتی در دنیا نیست این‌ها می‌خواستند این حکومت را تحویل امام رضا(ع) بدهند برای این که مأمون دید افکار عمومی را باخته است! تازه مأمون در بنی‌عباس روشنفکرترین، و عاقل‌ترین و قوی‌ترین خلیفه است. می‌دانید خودش اهل فکر و مناظره است و خودش را علوی می‌داند و اصلاً خودش را شیعه نشان می‌دهد. مأمون بسیار آدم قوی‌ای است و رهبر جریان معتزله است. می‌دانید حتی رهبران تفکر اشعری را همه را قلع و قمع کرد، زمان همین حکومت بود که احمدبن‌حنبل هم رهبر اهل حدیث، حنابله که همین وهابی‌ها از درون آن‌ها بیرون آمدند به زندان انداخت. چرا؟ یکی سر بحث حدوث و قدیم قرآن، که آیا قرآن مخلوق است یا نه؟ که یک بحث فرعی بود. حضرت رضا(ع) در این باره یک جمله خیلی معروفی دارد گفتند آقا بالاخره کی درست می‌گوید؟ فرمودند وارد این بازی‌ها نشو. چون جواب این سؤال معلوم است. اگر منظورت از قرآن کلام‌الله به عنوان صفت ذات و منشأ آن علم الهی است، خب معلوم است صفت و ذات متحدند پس قدیم است. اگر منظور از قرآن نزول این وحی است به قلب رسول‌الله و به این عالم، خب معلوم است که این کلمات و این مفاهیم حادث است. خب این دعوا چیست که راه انداختند و همدیگر را می‌کُشند، جنگ‌های خیابانی و مسائل فرعی درست می‌کنند که مسائل فرعی فراموش بشود. وارد این بازی نشوید.

همین روایت از حضرت رضا(ع) که الآن گفتم 7- 8 تا پیام بزرگ دارد برای این که اولویت‌بندی‌ها در عرصه‌های فرهنگی چه باشد.

خب این‌جا می‌فرمایند خدای ما یکی است، الهیات برابری. الهیاتی که مبنای عدالت، برابری و برادری است. «إنّ رب الواحد» تمام. این پشتوانه الهیاتی برای برابری من و برده، ما و بردگان.

دو) «و الأم واحد و الأب واحد» ما هم‌خانواده هستیم، خواهر و برادر هستیم، پدر و مادر ما یکی است. اجازه نمی‌دهیم فاصله‌های طبقاتی و اقتصادی و اعتبارات مادی بین برادر و برادر جدایی بیندازد.

سه) من روی خاک نشستم این برای من ننگی نیست. یک جایی حضرت رضا(ع) به مأمون می‌گویند افتخار من، بندگی است. «والجزاء بالاعمال» خود همین دو کلمه، «الاجزاء بالأعمال» خود این یک پیام جهانی است. اگر درست منتقل بشود.

ملحدین و مادیونی مثل مارکس خواستند از اصالت کار صحبت کنند همه زورشان را زدند تا این یک جمله را بگویند، نتوانستند تئوریزه‌اش کنند. چون وقتی مبانی مابعدالطبیعی، مبانی ماوراءالطبیعی حقوق طبیعی را زدی، حقوق طبیعی، حقوق فطری، حقوق ذاتی اثبات نمی‌شود. حقوق ذاتی وقتی سکولاریزه شد رابطه‌اش با خدا قطع شد، با مبدأ و معاد عالم، با غایت عالم، با معناداری عالم قطع شد، حقوق ذاتی برای بشر اثبات نمی‌شود، عقلاً اثبات نمی‌شود. لذا حقوق طبیعی سکولار کم‌کم آمد به سمت حقوق قرادادی و پوزیتیویستی و کم‌کم حقوق بشر جعلی و قراردادی شد. دیگر دفاع ذاتی و اصالت ندارد. چه زمانی ذات آن، ذاتاً قداست دارد؟ وقتی که این ذات باشد و این ذات الهی باشد و این ذات مقدس باشد. این حرف‌های مسخره مثل این که می‌گویند انسان خلیفه‌الله نمی‌تواند باشد اما کرامت دارد. برای چه کرامت دارد؟ از یک طرف در فلسفه‌ات می‌گویی انسان یک حیوان دوپاست، تفاوتی با زرّافه و الاغ ندارد، نفخه الهی و این حرف‌ها نیست، خلافت الهی نیست، از یک طرف می‌گویید کرامت انسان؟ خب بگویید کرامت زرافه! چه فرقی دارد کرامت انسان با کرامت زرافه؟! بله، زرافه هم حقوق دارد اما کرامت ندارد به این معنا که «کرّمنا بنی‌آدم».

در این بحث‌های حقوق بشری است که حضرت رضا(ع) می‌فرمایند «الجزاء بالاعمال». سه‌تا مطلب: 1) الهیات برابری. همین الآن هم مسئله جهانی است و این‌قدر این مسئله به‌روز است، همین سه‌تا پیامی که در این یک جمله است. نشسته‌اند روی خاک با برده‌ها غذا می‌خورند می‌گویند آقا سفره جداگانه انداختند بزرگان و مسئولین و سرمایه‌داران و برده‌داران «مَح» برو دنبال کارت! یک کم هم توهین‌آمیز. یعنی این‌جا خط قرمز است. «إن ربّ الواحد» خدا یکی است. پدر و مادر ما یکی است. انسان را فقط با اعمالش باید ارزیابی کرد نه با ثروت و نژاد یا جنسیت و قومیت او.

تعبیر دیگر؛ «قال لخدّامه» حضرت رضا(ع) وارد شدند دیدند خدمه دارند غذا می‌خورند، تا وارد شدند دیدند همه این‌ها وسط غذا بلند شدند، حالا بعضی ها به عشق و احترام و محبت، بعضی‌ها بخاطر این که رئیس است. این جمله امام رضا(ع) جهانی است. حقوق بشر یعنی این‌ها. با توضیح الهی. جواب حضرت رضا(ع).

آن روایت اولی (بحارالانوار، ج1، ص 102، فروع کافی)

این دومی (کافی، جلد 6، ص 289). حضرت رضا(ع) به برده‌ها و کارگرهایی که آن‌جا بودند و به احترام حضرت رضا(ع) بلند شدند فرمود – ببینید این‌جا حقوق کارگر هست، حقوق بشر به معنای عام هست، مسئله تعلیم و تربیت است، اخلاق اجتماعی و اخلاق مدنی هست، بحث عدالت اقتصادی هست، سیاسی هم هست به این جهت که مردم ببینید من که پسر پیامبرم و از نظر حکومت خودشان می‌گویند شخص دوم قدرت جهانی هستید ببینید رابطه من با مردم، رابطه حاکم با مردم باید این‌گونه باشد – چه می‌گویند؟ تا این‌ها بلند می‌شوند حضرت می‌فرمایند بنشینید «إن قُمتُ عَلی رؤسکم» از این به بعد برنامه ما این است اگر من آمدم حتی بالای سر شما ایستادم نه این که عبور می‌کنم «و أنتم تأکلون» شما مشغول ناهار هستید، مشغول استراحت هستید و نشستید «فلا تقوموا» بلند نشوید، شما وظیفه ندارید بلند شوید «حتی تفرقوا» تا وقتی که غذایتان تمام شود و کارتان تمام شود بعد اگر کار داشتید بلند شوید. از این به بعد هرچه به شما یاد دادند همه برعکس! تا حالا به تو یاد دادند که غذا خوردن تو اهمیتی ندارد، رؤسا که آمدند وسط غذا بلند شد، حالا البته بحث احترام یک چیز است، این‌جا بیشتر بحث رئیس و مرئوسی و کارگر و کارفرمایی است. حالا ما به شما می‌گویم اگر آمدم حتی بالای سر شما ایستادم نه این که رد بشوم، غذا خوردن‌تان را ادامه بدهید تا تمام شود وسط آن بلند نشوید. و این را خود حضرت رضا(ع) تا آخر عمر رعایت کردند.

آخرین حدیثی که از حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) شده چیست؟ وقتی که ایشان مسموم شدند، بین راه دارند می‌آیند خون بالا می‌آورند، به خانم آمدند بعد اباصلت می‌گوید که – ظاهراً ناقل این روایت اوست – می‌گوید گفتم آقا حال‌تان نامساعد است؟ فرمودند که کاری که قرار بود بکنند کردند، کار تمام شد! آمده داخل، حضرت خون بالا می‌آورند، رنگ‌شان زرد شده، گاهی بدن تشنج دارد، وارد خانه که شدند، حالا دقت کنید اولین و مهمترین مسئله‌ای که در ذهن حضرت رضا(ع) چیست؟ خدا شاهد است چیز عجیبی است، حقوق بشر، حقوق کارگر و... با آن حال وارد شدند که می‌دانند حال‌شان در احتضار است، این مقام احتضار است و تا یک ساعت دیگر به شهادت می‌رسند تا وارد شدند – در عیون اخبارالرضا آمده است – سؤال این است می‌پرسند موقع غذاست، همه غذایشان را خورده‌اند؟ اباصلت می‌گوید آقا این چه حرفی است الآن با این وضع که شما در حال شهادت هستید نگران این هستید که چه کسی گرسنه و چه کسی سیر است؟ فرمودند بله. فرمودند غذا خوردند؟ گفتم خیر. فرمودند سفره را بیندازید. این جزو آخرین روایت از حضرت رضا(ع) است. سفره را انداختند، در روایت می‌گوید حضرت رضا(ع) فرمودند اگر الآن نیایم بنشینم و بروم در اتاق بخوابم این‌ها همه نگران می‌شوند و هیچ کس غذایش را درست نمی‌خورد، من نمی‌خواهم این‌ها به اندازه یک وعده گرسنه بمانند. می‌فرمایند من را کمک کن بیایم کنار سفره بنشینم این‌ها من را ببینند ببینند من زنده‌ام، این‌ها غذایشان را بخورند. این علی‌بن‌موسی الرضاست. بعد می‌آیند می‌نشینند، او گفت به من تکیه داد چون نمی‌توانستند درست بنشینند و «تفقّد واحداً واحداً» یکی یکی حال همه را با آرامش و لبخند پرسید، ایشان خودشان را کنترل می‌کردند با آن درد شدید و خونی که دارد بالا می‌آورد، داخل بدن ایشان همه چیز بهم ریخته، خونریزی است «تفَقَدَّ» یکی یکی حال همه ما را پرسیدند. من نگاه می‌کردم می‌دیدم که ایشان چقدر درد دارند همه غذا که خوردند وقتی که ایشان مطمئن شد همه غذا خوردند، در روایت آمده که حضرت رضا(ع) بیهوش شد یعنی تا لحظه بیهوشی خودش را نگه داشته که این‌ها غذایشان را بخورند.

خب این را همین‌طوری نقل می‌کنیم و می‌رویم. در حالی که این یک پیام جهانی است. الآن مسئله بشر امروز همین است که رهبران دینی به مردم و به پایین‌ترین طبقات و به برده و کارگر چطوری نگاه می‌کنند؟ دین چه نگاهی دارد؟ حکومت و حاکمان جهان، صاحبان ثروت و قدرت، تصمیم‌گیران جوامع، نسبت به پایین‌ترین طبقه چه نگاهی دارند؟ چطوری نگاه می‌کنند؟

همین که حضرت رضا(ع) می‌روند حمام و او می‌خواهد قُرق کند می‌فرمایند قُرق نکن من می‌خواهم مثل بقیه مردم حمام بروم، ما مثل شما نیستیم. وارد می‌شوند «فقال له بعض الناس دلِّکنی یا رجل» نمی‌داند او کیست می‌گوید دلّاک بیا پشت من را بکش. سابقاً می‌گفتند خزینه، دلاک را هم می‌گویند ماساژور، اسمش عوض شده! «دَلِکنی یا رجل» بیا این‌جا پشت من را بکش! خب تا همین جا 1) قُرق نمی‌کند مثل مردم می‌رود 2) قیافه نمی‌گیرد طوری که طرف اصلاً نمی‌فهمد این کیست. طمطراق و ادا و اصول ندارد. البته بحث امنیتی جداست ولی حساب ملوکانه آمدن و رفتن. 3) حضرت(ع) واکنش نشان نمی‌دهد. همین الآن اصلاً ما کسی نیستیم و کسی را هم نمی‌شناسیم یک کسی به ما بگوید بیا این کار را بکن ناراحت می‌شویم می‌گوییم مگر نوکر تو هستم! ادب داشته باش!

خب واکنش حضرت رضا(ع) طوری است که اصلاً طرف متوجه نمی‌شود که حضرت رضا(ع) ناراحت شدند یا خوشحال شدند می‌بیند خیلی طبیعی برخورد می‌کند فکر می‌کند واقعاً ایشان کارگر حمام است. «و جعل یُدَلِّکه» حضرت رضا(ع) شروع کردند به دلّاکی. ماساژ دادند و شستند. یک مدتی گذشت «فَارفوا» یک عده آمدند دیدند حضرت رضا(ع) نفر دوم حکومت، دارد این را می‌شورد، این نمی‌داند این کیست؟ می‌روند با اشاره به او می‌گویند که ایشان فلانی است. «فجعل رجل فعترض منه» این یک مرتبه می‌فهمد برمی‌گردد معذرت خواهی می‌کند که آقا ببخشید من نشناختم، عذرخواهی می‌کنم. حالا از این به بعد: «و هو یطیب قلبه و یدلکه» حضرت رضا(ع) فرمودند کجا؟ کار من تمام نشده. شروع می‌کنند با او شوخی می‌کنند مثلاً مثل این شوخی‌ها که بنشین الان چنین تو را مشت و مال دهم که ... حضرت رضا(ع) شروع می‌کند لطیفه و شوخی کردن و ادامه کارگری نسبت به این فرد! و از این قبیل. (منبع این حدیث در مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 391؛ و در خود اخبار عیون الرضا هم هست).

سؤال: می‌گویند که ریختن آبروی مؤمن حرام است. غصب اموال او هم حرام، قتل او هم حرام. سه‌تایی حرام است. حالا این سه‌تا به یک اندازه حرام است؟ اگر آمدید این سه‌تا را به یک اندازه تأکید کردید، در واقع دارید درجه حرمت، غلظت و رقت حرمت را دارید خراب می‌کنید و بهم می‌زنید، یعنی دارید بدعت می‌گذارید. چون شارع روی آن حرام، 90 درجه تأکید کرده، روی این 20 درجه و روی آن 5 درجه! تو وقتی می‌گویید از اهمیت این کم نکن وقتی می‌خواهید اهمیت آن را بگویید، یعنی این‌ها را مساوی بگو؟ خیر، باید بگویید این فرع است آن بعد است. و لذا وقتی تزاحم پیش می‌آید، اگر همه حرام‌ها به یک اندازه حرام است در مقام تزاحم بین ترک دو حرام، شما چطوری می‌خواهید تصمیم بگیرید؟

ببینید یک وقت هست که اهمیت این که آثار سنت و فرهنگ را باید حفظ کنیم و نباید بگذاریم از بین برود این روشن و بدیهی است. غربی‌ها یکی از توطئه‌هایی که در ایران داشتند، پدر بزرگ مرحوم من می‌گفت یک کسی بود می‌آمد در تک تک خانه‌ها می‌گفت آثار خطی هرچه دارید خریداریم! مردم هم نمی‌دانستند این‌ها چیست؟ از جدشان مانده بود، گرسنه بودند، نان خوردن نداشتند زمان جنگ اول جهانی، همه گرسنه بودند، هرکس هرچه کتاب خطی در خانه داشت که نمی‌دانستیم اهمیت آن چه هست – در همین مشهد – بعداً کسی پرسیده بود فهمیده بود این سفارت کنسولگری انگلیس در این‌جا، 10- 20 نفر مثل این را استخدام کرده که برو در تمام خانه‌ها بیش از قیمتی که می‌گویند هرچه که دارند بخر! چرا؟ برای این که او اهمیت این تراث را می‌داند. عرض بنده، منظور این نبود که تراث را حفظ نکنید، اگر تراث حفظ نشود که شما چطوری این احادیث را بدست آوردید و این‌ها چطوری به دست من و شما رسیده است؟ مسئله این است که اصل و فراع را داریم جابجا می‌کنیم.

الآن برای افکار عمومی و مردم ما، همه واجبات و محرمات، در یک هندسه درستی تبیین نشده است، و لذا می‌بینید خیلی از آدم‌های متدین هستند، به یک واژه درجه 5 کاملاً ملتزم هستند و یک واجب درجه 1 را اصلاً نمی‌داند. مثلاً این که چندتا انگشتر عقیق به دست راستش بکند وارد که بشود پایین سر بیاید نه بالا سر، همه این‌ها را خوب رعایت می‌کند، در بازار هم دارد ربا می‌خورد و نمی‌داند این‌ها رباست! یا می‌فهمد خودش را به آن راه می‌زند! تهمت می‌زند، دروغ می‌گوید، کلاهبرداری می‌کند، غیبت می‌کند، همه این کارها را می‌کند و کنارش هم این کارهای حرام را انجام می‌دهد و نمی‌فهمد چرا؟ چون بعضی‌ها می‌گویند اهمّ و مهم نداریم.

بعد این تشیّع لندنی که گفتند و اسلام آمریکایی می‌گوید قرآن و سنت. خب ما می‌گوییم کجای قرآن و سنت؟ می‌گردد انتخاب می‌کند و راحت‌ترین بخش را می‌بیند! خدای متعال خودش جلوی این تفکر ایستاده است. می‌فرماید کسانی که مسجدالحرام و مسجد را تعمیر می‌کنند مثل کسانی نیستند که می‌جنگند و رو به شهادت می‌روند. دیگر ما کاری بالاتر از تعمیر مسجدالحرام داریم؟ چون مقدس‌ترین نقطه جهان است. یا کسانی که به زوّار آب می‌دهند، همین که جلوی کاروان‌ها می‌روند آب و غذا می‌دهند، این‌ها را قرآن می‌گوید دوتا کار محترم دینی است و خیلی پاداش دارد. اما یک وقت کلاه خودتان را برندارید! یک وقت فکر نکنید آب دادن به زائر و تعمیر مسجدالحرام و... مثلاً کارهای مقدس را تقسیم می‌کنیم این کارهای آسان را ما می‌کنیم به زوّار آب و گل می‌دهیم، شما عوضش بروید جهاد کنید و شهید شوید. شما بروید یک رجب محمدزاده شوید! سی سال بدون صورت زندگی کنید! خب بله رجب محمدزاده هم به یک واجب عمل کرده، آن آدمی هم که تمام عمرش را خورده و خوابیده و حرمش را هم رفته، این‌ها هر دو در بهشت کنار هم هستند؟ پس آن «فضّل الله المجاهدین له القاعدین اجرا عظیما» چه شد؟ خود خداوند احکام را رده‌بندی کرده است. آیه جهاد واجب شد، در ماه رمضان. گفتند روزه حکم خداست اما جهاد مهم‌تر است. از شهر می‌رویم بیرون برای جهاد، روزه‌ها را بشکنید! پیامبر خودش اولین شخص روزه‌اش را خورد یک عده‌ای هم خوردند و بعضی‌ها هم نخوردند. آن‌هایی که از پیامبر مقدس‌تر بودند! گفت یعنی چه حکم الله است! حکم خداست! پیامبر فرمود که خب حکم خدا را که من خودم به شما گفتم، من به شما گفتم نماز و روزه و پیامبر! من دارم از طرف همان خدا به شما می‌گویم برای جهاد روزه را کنار بگذارید، جهاد از روزه مهم‌تر است. اهمّ و مهم یعنی همین.

من سؤال می‌کنم، به نظر شما اشکال داعش و طالبان، حالا بحث شیعه و سنی را کاری ندارم در طرز مواجه‌شان با مذهب و ارکان، اشکال‌شان کجاست؟ دارد احکام قطعی شرعی را که ما می‌ترسیم اجرا کنیم دارد اجرا می‌کند! حکم لواط‌کار و همجنس باز را یکی‌اش این است که از بلندی او را پایین پرت کنید. خب او دارد اجرا می‌کند. البته در مواردی. در مواردی هم مخالفین‌شان را، ولی در مواردی واقعاً دارند حکم شرعی اجرا می‌کنند که ما جرأت نمی‌کنیم می‌ترسیم! رجم می‌کنند. طالبان هم می‌کنند. پس مشکل این‌ها چیست؟ - به مذهب شیعه و سنی‌شان کاری ندارم -  مشکل‌شان چیست؟ مشکل این است که اجرای احکام مذهب بدون مهندس عقلانی، بدون اهمّ و مهم است. همان چیزی که امام به آن گفت، "ولایت مطلقة فقیه". ولایت مطلقه فقیه؛ یعنی مهندسی احکام. یعنی اجرای شریعت بعلاوه عقل، نه منهای عقل. یعنی همان کاری که خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) کردند. حضرت امیر(ع) اول خلافت خود فرمودند 40 بدعت فقط در عبادات گذاشتند که من جرأت ندارم بگویم و نمی‌توانم بگویم و نمی‌گویم، مگر برای شیعه خاص. یکی‌اش این است که نوافل را نمی‌شود به جماعت خواند. نماز مستحبی جماعت ندارد،‌ ولی زمان خلیفه دوم این رسم شد. حضرت امیر(ع) گفت من اگر بگویم که من 40 حکم در عبادات – حالا امور دیگر بماند – عبادات که تعبّدی محض است،‌ توقیفی است، فقط 40 بدعت در عبادات گذاشتند که این‌قدر بین مردم رایج شده که اگر من بگویم این‌ها حکم‌الله نیست و این‌ها بدعت است نه کسی عمل نمی‌کند، و یا همه در اصل دین شک می‌کنند یا با من درگیر می‌شوند! خب تحجّر که می‌گویند همین است. که بگویند تمام احکام مساوی است! نخیر اهمّ و مهم دارد. اجتهاد یعنی اهمّ و مهم. ولایت مطلقه یعنی اهمّ و مهم.

آخرین جمله‌ام. خود حضرت رضا(ع) هم که اهمّ و مهم کردند، در عیون‌الرضا هست که آمدند انگشتان یک دزدی را قطع کنند – این هم خیلی پیام دارد من 12 تا نکته از این روایت یادداشت کردم که یکی در فلسفه حقوق، فلسفه تعلیم و تربیت، فلسفه سیاسی، خیلی عجیب است – طرف آ‌مده جلوی مأمون و می‌خواهد بگوید من می‌خواهم حکم‌الله را اجرا کنم، یک جوانی را آوردند گفتند دزدی کرده می‌خواهیم انگشتان او را قطع کنیم. حضرت رضا(ع) را آوردند که ببیند که ما داریم احکام الهی را اجرا می‌کنیم! حضرت رضا(ع) آمدند نشستند و دارند نگاه می‌کنند. آن دزد جوان بلند می‌شود می‌گوید من در برابر احکام خدا تسلیم هستم به شرطی که احکام و حدود الهی همه جا در مورد همه اجرا شود، دست من را هم قطع کنید – این دزد فهمیده‌ای بود – مأمون گفت ما این حرف‌ها را نمی‌فهمیم حکم‌الله در همین موردی که فهمیدیم باید اجرا شود حالا بقیه شده یا نشده کاری نداریم، بعد این جوان می‌گوید اگر قرار باشد دست من را بخاطر دزدی از اموال دیگران قطع کنند، دست تو را باید قبل از من باید قطع کنند. به خلیفه می‌گوید. مأمون عصبانی می‌شود و می‌گوید فکر کردی با این حرف‌ها مانع می‌شوی که من حدود الهی را اجرا کنم، حالا خواهی دید، من قاطع پشت حکم‌الله می‌ایستم. بعد می‌گویند از حضرت رضا(ع) می‌پرسد که آقا نظر شما چیست؟ حضرت رضا(ع) – چقدر زیبا می‌گویند – می‌فرمایند یک سؤالی کرد، به سؤال او جواب بده بعد حدّ الهی را اجرا کن. این حدیث یک دنیا مطلب دارد.

عقیده من این است که واقعاً این امام رضا(ع) غریب الغرباء است. با این که حرم او، شلوغ‌ترین حرم دنیاست، زوّارش هم از زوّار خانه خدا بیشتر است، از این نظر که ایشان غریب نیست، اگر ایشان غریب است پس غیر غریب کیست! در تمام جهان کسی نیست که تا این حد ناغریب باشد. ولی باز هم غریب‌الغربا است برای این که حتی خواص و نخبگان ما، حتی خود ما، حوزه و دانشگاه به این رضا(ع) هنوز امام رضا(ع) را نشناختیم. این رضا(ع) را برای مشهدی‌ها خیلی قسم بالایی است. واقعاً هنوز یک دنیا مطلب در فرمایشات و روش ایشان است که درست درک نشده است.

والسلام

 

 



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha